خواسته های یک جانباز شیمیایی
سرفه هایم، مجال میخواهم
اندکی حس و حال میخواهم
سرفه می کند. سرفه می کند. راه میرود سرفه می کند. نگاه می کند سرفه میزند. ایستاده، نشسته، خوابیده، خواب و بیداریاش به هم آمیخته، باز سرفه میکند.در تکرار آهنگهای ملایمی که حنجره اش میسراید (211) روز از سال را روزه است. روزی سه بار غذا تناول میکند و روزی چهار بار بالا میآورد. روزی هزار بار میمیرد. ذرهذره، قطرهقطره به شهادت میرسد. دمبهدم شهید میشود، لحظه به لحظه تشیع میشود. برای خودش مردی است، اما با مردهای دیگر تفاوتهای بسیار دارد. مناجاتهای او نیز با همه مناجاتها متفاوت است.
حاج محمد صادق روشنی، جانباز شیمیایی هفتاد درصد اینگونه مناجات میکند:
خدایا سرفه عشق را به سوی تو پرواز میدهم.
خدایا سرفه دل شب را بیشتر دوست دارم.
خدایا سرفه را دوست دارم. و به آن عشق می ورزم.
خدایا سرفههای وقت نمازم را بیشتر دوست میدارم.
خدایا سرفه روزانهام را که با روزهام عجین است، قبول به فرما.
خدایا سرفه که از وجودم بر می آید. تو را میخواند.
خدایا سرفه هایی که از ریه نازک و کوچکم بیرون می آید.تشدید بفرما.
خدایا هر سرفه لبیکی است به سوی تو ای خدای خوب من.
خدایا سرفه با تو سخن گفتن است. به تو عشق ورزیدن است.
خدایا سرفه حقیر، بهرمندی از سفره الهی روزانه توست.
خدایا سرفه تشدید سردرد را برایم می آورد.اما از من مگیر.
خدایا خدایا سرفه باعث برگشت غذا برایم هدیه است بیشتر بگردانش
خدایا سرفه باعث تشدید درد قفسه سینه است. این درد را از من مگیر
خدایا ای خدای مهربان سرفه را در دل هیچ یک از بندگانت مگذار. بلکه برای صادق همیشه پایدار بدار
خدایا به امید دیدار صادق روشنی بنده همیشه مطیع تو
تا سایه کی در رسد و خورشید کی رخ پنهان کند و صادق قصد آسمان کند.
خدایا میدانم فکرم، دستم، پا هایم، چشم ها و سر، قلبم، هم وجودم تمنای رضایت تو را دارد. پس تو نیز با این همه مخلوقات بشری که روی زمین داری یک گوشه چشمی به حقیر بنگر و با اعلام رضایت خویش حقیر را در زمره شهیدان خود به پذیر.
+ نوشته
شده در شنبه 89/11/9
ساعت 5:10 عصر توسط امیرعلی
نظر
|