سفارش تبلیغ
صبا ویژن








شهادت

شهادت در سایر ادیان

 شهادت در سایر ادیان

مقاله ی پیش روی شما ،شهید و مسأله شهادت را در دین مسیحیت بررسی می کند . طبیعی است که این مسأله در اسلام غنای بیشتری برخوردار است و ما فقط به مطرح کردن نظرات آنها می پردازیم .

 

واژه یونانی martus بیانگر شاهدی است که بر حقایقی که تجربه کرده و حاصل مشاهدات اوست گواهی می دهد . تعریف شهید در ادبیات مسیحیت بدین گونه است که حواریون شاهدانی بر رفتار و گفتار مسیح همچنین آموزه های او در اورشلیم و گسترش آن به دنیا بوده اند . سنت پیتر خطاب به حواریون می گوید : ما بایستی تا قیامت مبلغ دین مسیح و شاهدی بر رسالت او باشیم او در اشاره به دوازده حواری مسیح ، آنان را گواه و شاهدانی بر رسالت عیسی مسیح می داند.

واژه شهید در مسیحیت به معنای شاهدی که در دادگاه شهادت می دهد نیست بلکه این شاهدان از مقام معنوی والایی برخوردارند و در این راه متحمل مجازاتهای سخت و حتی مرگ شده اند بطوریکه سَنت استفان شاهدی بود که در آغاز تاریخ مسیحیت شهادت خود را با خونش امضاء کرد .

مسیحیت

گرچه در ادبیات مسیحیت شهید یا شاهد مسیح هرگز بانی مقدس کلیسا را شاهد نبوده اما او قاطعانه بر حقایق دین مسیح اذعان دارد بطوریکه تا پای جان از آن دفاع می کند . مفهوم شهید در دین مسیحیت در مقایسه با کفر معنا یافته و بیانگر افرادی است که برای ذکر کلام خدا و تصدیق حقایق آن کشته شده و روحشان به آسمان رفته است .

در دوران اولیه کلیسا شهدا صرفاً به افرادی که بخاطر اعتقاداتشان کشته می شدند اطلاق می شد و این کشته شدن معمولاَ همراه با آزار و شکنجه بود . اما در قرن دوم میلادی این واژه صرفاَ بیانگر پیروانی بود که بخاطر اعتقاد به مسیح به زندان افتاده و شکنجه می شدند اما کشته نمی شدند در قرن سوم شهید به روحانیون مقام بالا از جمله اسقف گفته می شد در قرن چهارم این واژه به هر فردی که در راه مسیحیت متحمل رنج و عذاب می گردید اطلاق می شد و در نیمه دوم این قرن شهدا صرفاَ در برگیرنده افرادی بودند که در چهارچوب کلیسا به فعالیت دینی می پرداختند و خارج از کلیسا حتی اگر کشته می شدند شهید محسوب نمی شدند . البته این افراد در صورتیکه در معرض مرگ قرار می گرفتند پذیرش آن را امری شجاعانه و رد کردن آن را ترس و بزدلی می دانستند لذا از آن استقبال می کردند .

در مذهب ارتدکس ، شهادت طلبی مجاز نبود و افرادی که در برابر سنتها و قوانین شدید جامعه هنجار شکنی می کردند و به نوعی بت شکن محسوب می شدند به عنوان خرابکار تلقی می شدند و تنها راه رهایی از مجازات ، توبه کردن از اعمالشان بود .

زمینه های آزار پیروان مسیح

پذیرش دین ملی جامعه در عهد عتیق برای تمامی شهروندان الزامی بود و امتناء از آن خیانت محسوب می شد . مسیحیانی که از قبول و پرستش خدایان حکومت سرباز می زدند تحت تعقیب قرار گرفته و کافر تلقی می شدند . در عین حال یهودیانی که خدایان رومی را انکار می کردند از آزار مصون بودند چرا که در روم باستان آنان یک دین ملی و یک دین الهی داشتند که برای پرستش آنان از آزادی برخوردار بودند .(حتی پس از ویرانی اورشلیم که یهودیان متفرق شدند و دولت جدیدی تشکیل دادند این روند پرستش ادامه داشت) .

تا قبل از پایان قرن اول میلادی ، علیرغم استقبال خوب کلیسای مسیحی از و یژگیهای دینی ملت یهود ، یهودیان نسبت به دین مسیح و بانی آن تنفر داشتند لذا دولت روم قوانینی جهت تبیین مسیحیت و تمایز دقیق آن از دین یهود تدوین کرد .

در قرن دوم شرایط برای مسیحیان به قدری سخت شد که آنان برای حفظ جان خود نه تنها مجبور بودند مسیحیت خود را انکار کنند ، بلکه آن را تقبیح نیز می کردند تا از مجازات در امان بمانند .در این شرایط بعضی از مسیحیان برای اجتناب از آزار یهودیان تظاهر به پذیرش دین آنان می کردند.

از اوایل قرن سوم به بعد با نفوذ دولت روم و ترویج روحیه محافظه کاری رومی دوران جدیدی از رابطه مسیحیت با حکومت روم آغاز و امپراطور تا حد زیادی مانع از اذیت و آزار مسیحیان شد در نتیجه اعتبار از دست رفته مسیحیان مجداَ بازگشت ، بطوری که در سال 250 میلادی امپراطور فرمانی مبنی بر تعیین یک روز خاص برای مسیحیان جهت وقف و قربانی به خدایان صادر نمود . در این زمان بنابه قانون هیچ مسیحی نمی باید بخاطر اعتقادات مورد اذیت و آزار قرار می گرفت و تمامی عملکرد افراد بر اساس قانون سنجیده و ارزیابی می شد .

واژه شهید در مسیحیت به معنای شاهدی که در دادگاه شهادت می دهد نیست بلکه این شاهدان از مقام معنوی والایی برخوردارند و در این راه متحمل مجازاتهای سخت و حتی مرگ شده اند بطوریکه سَنت استفان شاهدی بود که در آغاز تاریخ مسیحیت شهادت خود را با خونش امضاء کرد

در دوران حکومت والرین ( 260-257 ) مسیحیان ، دوران سختی را تجربه کردند بطوریکه از انجام عبادات دینی محروم ماندند . و حتی امکان حضور در قبرستان ها و دعا برای اموات را نداشتند و بسیاری کشیشان ، اسقف ها و کاردینالها تبعید ، شکنجه و کشته شدند . درجه و اعتبار اشراف تا حد بردگان کاسته شد و اموال آنان ضبط گردید. از شهدای این دوره می توان به پاپ ششم و سَنت سیپرین کارتاژ اشاره کرد .

با سرنگونی دولت والرین توسط پارسیان ، جانشین او جالینوس تمامی قوانین قبلی را ملغی اعلام نمود و به مسیحیان آزادی تام داد . از این زمان تا پایان قرن سوم ، کلیسا از اختیارات قانونی برخوردار گردید .

با آغاز قرن چهارم،حکومت دیوکلت ها اقدامات شدیدی توسط دولت ،روم جهت نابودی مسیحیت انجام داد که می توان به موارد ذیل اشاره نمود .

1- تمامی اجتماعات مسیحیان ممنوع گردید.

2- کلیسا ها و کتب مقدس نابود شد .

3- مسیحیان را مجبور به مرتد شدن کردند. که در غیر اینصورت شکنجه و یا کشته می شدند .

4- اشراف مسیحی را وادار به بردگی کردند واز آزادی محروم نمودند .

5- تمامی کشیشان از بالا ترین تا پایین ترین درجه به زندان انداخته شدند.و با توجه به این شرایط مسیحیان شهدای بیشماری دادند. که خوشبختانه این دوران با پیروزی کنستانتین به پایان رسید .

تعداد شهد ا

از اولین دوره آزار و اذیت مسیحیان در سال 64 تا دوره کنستانتین در سال 313 که صلح دائمی برقرار گردید . مسیحیان متحمل 129 سال رنج و عذاب و 120 سال صبر و مدارا گردیدند . باید توجه داشت که حتی در سالهای آرامش نسبی آنان همواره مورد بد رفتاری و تهدیدات دینی قرار می گرفتند . در این دوران کفار و حاکمان خودکامه دائماَ اصالت دین مسیح را تهدید می کردند ، لذا بسیاری از مسیحیان جهت حفظ دین خود شهید شدند که از جمله آنان می توان به سَنت جاستین اشاره کرد که او زنی بود که دین مسیح آورد و توسط همسرش به الحاد متهم و به مرگ محکوم گردید .در دادگاه از او خواسته شد تا دین مسیح را انکار کند اما او از این کار امتناع کرد حتی دو نفر به طرفداری از او و اینکه مرگ بخاطر اعتقاد به مسیح مجازات عادلانه ای نیست به پا خواستند که آنان نیز توسط قاضی به مرگ محکوم شدند .

تعداد شهدا طی این سه قرن دقیقاَ مشخص نیست اما مسیحیان از ارواح مومنانی که بخاطر ذکر کلام خود بویژه در حکومت دومیتین شهید شدند صحبت می کنند . در دوره آنتونیوس پیوس و از اواخر قرن دوم میلادی بسیاری از مسیحیان بخاطر ایمان به مسیح به صلیب و زنجیر کشیده شده ، در آتش افکنده شدند و زیر دست و پای حیوانات وحشی انداخته شدند.آنان انواع شکنجه ها را متحمل گردیدند و حتی تمامی دارایی آنان غصب گردید . تعدادی از مسیحیان آواره کوه و بیابان شده و براثر گرسنگی ، تشنگی ، سرما ، بیماری و حمله حیوانات وحشی از بین رفتند . بسیاری از مردان ، زنان و کودکان از هر سن و نژاد با آتش سوزانده شده و یا با شمشیر کشته شدند و بسیاری دیگردر رودخانه ها غرق شدند .

در حکومت نیکومدیا ، مسیحیان بی شماری از جمله اسقف اعظم ، آنتیموس بوسیله شمشیر ، آتش ویا غرق شدن به شهادت رسیدند و گاهی اوقات آزار و شکنجه مسیحیان بقدری شدید بود که آرزوی مرگ می کردند و این شهیدان ،سرمایه حیات و آزادی خود را در راه آرمانهای مسیح از دست دادند . در موارد بسیاری این افراد قبل از محاکمه مدتهای طولانی در سیاه چالهای تاریک با حداقل غذا ، آب و نور زندانی شده و به غل و زنجیر کشیده می شدند ، بطوریکه از شدت گرما وفشار اغلب تلف می شدند . آنهایی که از قدرت بدنی بیشتری برخوردار بودند بربدنشان سنگ و آهن سنگین گذاشته می شد و تمامی شب یا روز با یک دست آویزان می شدند و روحانیون دینی ، زنان و کودکان برهنه و گرسنه در معادن تاریک و نمناک به بیگاری گرفته می شدند .

تکریم شهیدان در مسیحیت

بدیهی است شهدای راستین مسیحیت که در جهت حفظ دین خود متحمل آزار و اذیت بسیار شدند در نزد پیروان مسیح ارزشی فراتر از طلا و سنگهای قیمتی خواهند داشت به طوریکه در روم شهدای معروفی چون سنت پیتر و سنت پال بسیار مورد توجه و تکریم قرار گرفتند و مقبره آنان که توسط کشیش رومی کایوس در قرن سوم میلادی بنا شده بود بعنوان زیارتگاه مسیحیان قرار گرفت. در دین مسیح شهادت این بزرگان پیروزی عظیمی در تاریخ نژاد انسانی محسوب می شود و همواره بر مزار آنان مراسم یاد بود ، تکریم و سالگرد برگزار می شود . این توجه خاص به شهدا بویژه از زمان کنستانتین اهمیت یافت به طوریکه پاپ داماسوس ( 384-366 م ) دستور داده بود این افراد در جوار کشیشان و مکانهای مقدس دفن شوند . در قرون وسطی نیز شهدا از درجات والایی برخوردار بودند و بویژه در روم مقبره و تمامی آثار آنان حفظ و مورد بازدید قرار می گرفت.

 

منبع : نوید شاهد



+ نوشته شده در شنبه 89/11/9 ساعت 5:8 عصر توسط امیرعلی نظر

نامه ای به یک شهید

نامه ای به یک شهید

 

بسم رب الشهدا و الصدیقین

 

ای شهید!

تو رفتی و ماندگان را با کوله باری از مسئولیت ها تنها گذاشتی. شاید روزی که روز وصل تو به خداوند بود، با خودت این فکر را کردی که من می روم تا بعد از من باشند کسانی که را هم را ادامه دهند. باشند کسانی که خون سرخم را که برای سربلندی و افتخار ملتم دادم، پایمال نکنند. اما ای شهید! حال کجایی تا ببینی که خون سرخ تو، همان خونی که با افتخار برای عزت کشورت دادی، دارد نادیده گرفته می شود.

شهدا

عده ای از افراد این سرزمین، که خود ادعای حضور در دوران جنگ و دفاع مقدس و همچنین ادعای مردی و مردانگی را دارند، با ذلت تمام که از نظر خودشان اوج عزت است، دست به سمت کسانی دراز کرده اند، که در دوران جنگ، تمام کشورها را برضد ایران مجهز کرد. همان کشوری که امروز از دولتی حمایت می کند که خاخام های یهودیشان یا بهتر است بگویم شیاطین دینشان حکم قتل کودکان و زنان بی گناهی را صادر می کنند که جز دفاع از سرزمینشان، چیز دیگری نمی خواهند. همان کشوری که امروز از دولتی حمایت می کند که صدها نفر از شیعیان را بی هیچ گناهی قتل عام می کند.

آری ای شهید! من و امثال من به وجود افرادی چون تو افتخار می کنیم. شاید من فرزند شهید یا جانباز و یا آزاده نباشم، اما به حرمت خون تو در مدرسه ای درس می خوانم که نام زیبای شاهد در کنار اسم نورانی خانم حضرت زینب(س) نهاده شده است. همان بانوی بزرگواری که با تمام سختی ها، تن به ذلت ندادند. به عنوان یک دانش آموز بسیجی، به تو قول می دهم که در فرداهای مملکتم، افتخار بیافرینم. و جز افرادی نباشم که از خون پاک شهدا به نفع خویش پلکان می زنند و پله پله آرمان های مقدس شهیدان را زیر پامی گذارند و وقتی به پله های آخرین می رسند، بسیار خوشحال می شوند. اما آن قدر دنیا بین و کوته فکرند که نمی فهمند آن پله بر روی نیش مار قرار دارد.

در آن هنگام است که آنان از تمام پله ها یکی یکی نزول کرده و دستشان برای تمامی مهره های بازی و نظاره کنندگان رو می شود. در این وقت افرادی که گول ظاهر را خورده بودند، از آنها جدا می شوند. و در عوض این انسان های بد سرشت با کسانی هم بازی می شوند که قبلا صورتشان را در این باتلاق لجنی کرده بودند.

اما ای شهید تو ناراحت نباش. زیرا در کنار این عده که حتی به خود نیز رحم نمی کنند، کسانی هم هستند که روز و شب از خداوند طلب می کنند تا پاسدار خون شما باشند. همان هایی که در این 30سال ثابت کردند که ما می توانیم. چون الگوهایی مثل شما داریم. و چون دست رهبری فرزانه و قدرتمند و خداترس و دشمن نترس، مانند حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی)، بر روی سر این مردم سایه افکنده است.

به امید روزی که تو و دوستانت شاهد این باشید که همه افراد این مملکت راهتان را با سربلندی ادامه می دهند. همانانی که انشاءالله در زمان ظهور مولایمان امام عصر(عج) در کنار شما باشند.

 

 

نویسنده :محیا ایرجی، 17ساله، شهریار

 



+ نوشته شده در شنبه 89/11/9 ساعت 5:8 عصر توسط امیرعلی نظر

رمز پیروزی در جنگ نرم

رمز پیروزی در جنگ نرم

 

 

طی سال‌های اخیر فعالیت‌های هنری در حوزه بسیج با رشد چشمگیری روبه‌رو بوده است. این فعالیت‌ها بیشتر حوزه اجرایی و ارتقایی را در بر گرفته است. از یک سو با رویدادها و جشنواره‌هایی همچون تئاتر بسیج و... روبه‌رو بوده‌ایم که نقشی اساسی در فرهنگ‌ سازی عمومی داشته‌اند و از سوی دیگر باید به کشف و معرفی هنرمندان این حوزه اشاره کرد که در بستری که توسط سازمان بسیج ایجاد شد، رشد کردند و به عنوان یک هنرمند مطرح به جامعه معرفی شده‌اند. دکتر حسین قنادیان رئیس سازمان بسیج هنرمندان از فعالیت‌های اخیر این حوزه می‌گوید.

 

رمز پیروزی در جنگ نرم

آقای قنادیان، شاید اولین سؤالی که پس از شنیدن نام سازمان بسیج هنرمندان به ذهن متبادر می‌شود این باشد که تفاوت این سازمان با سایر بخش‌های بسیج و تصور رایجی که از بسیجیان در بین مردم وجود دارد، چیست؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم. براساس سازماندهی‌های صورت گرفته که برابر مقتضیات روزگار ماست، بسیج برای نیل به حداکثر کارایی یک تقسیم کاری را به وجود آورده که براساس آن مقرر است، اقشار مختلف اجتماعی براساس شغل، پیشه و توانمندی و نظایر آن برای مبارزه با تهدیداتی که کشور را در دوره جدید به مخاطره می‌اندازد، گرد هم بیایند و در دنیایی که همه چیز به سمت تخصصی‌تر شدن است، عشق و تعهد خود به اسلام و ایران را به نحوی مؤثرتر تبدیل به خدمت اجتماعی کنند.

نگاه سازمان بسیج هنرمندان برای همکاری یا جذب و گزینش همکاران خود از میان هنرمندان بر چه اصولی استوار است؟

در واقع نگاه سازمان بسیج هنرمندان برای همکاری با هنرمندان نگاه کشفی است. یعنی ما در پی شناخت بسیجی هنرمند هستیم تا اینکه منتظر باشیم هنرمند برای همکاری به سراغ ما بیاید. این هم از آنجا نشأت می‌گیرد که نگاه ما به بسیجی همان نگاهی است که رهبر حکیم انقلاب اسلامی به ما آموخته‌اند. به همین دلیل بسیجی بودن از نظر ما داشتن مجموعه‌ای از صفات مانند تعهد به اسلام، انقلاب و پیشرفت کشور است. ما برای سازماندهی همکاری با هنرمندان این امر را در نظر داریم و به همین دلیل هر کسی را که واجد چنین صفتی بدانیم به سراغش می‌رویم و دستان او را به عنوان یک بسیجی می‌فشاریم.

قطعاً کار شما تربیت هنرمند نیست. پس برای هنرمندان عضو و سایرینی که با آنها تعامل دارید چه کاری انجام می‌دهید؟

در ادبیات فارسی، یک مصراع ارزنده داریم که شاید گویاترین کلمه درباره کار این روزهای بسیج هنرمندان باشد، این مصرع این است: «آب کم جو تشنگی آور به دست». به نظر ما اگر همه هنرمندان عزیز کشور ما هم وضعیت کنونی کشور در برخورد با نبرد ناجوانمردانه‌ای که در دل آن قرار دارد را بدانند، همان برخوردی را خواهند داشت که از یک بسیجی در عرصه فرهنگ انتظار می‌رود.

به همین دلیل وجهه همت اصلی بسیج هنرمندان بر این آگاهی بخشی متمرکز است تا صرفاً تولید یک سری آثار هنری که قاعدتاً در سایر مراکز هنری کشور نیز به وفور انجام می‌شود. به همین دلیل هم اهم کارهای این روزهای بسیج هنرمندان در سراسر کشور تولید محتوای فکری است و در این راستا فعال‌سازی کانون‌های بسیج هنرمندان در قریب به 400 شهرستان، برگزاری جشنواره‌های تخصصی، حمایتی از آثار هنرمندان، چاپ کتاب، مدیریت روزنامه مجازی هنر، تشکیل کانون‌های تفکر، جلسات هم اندیشی و... در اولویت فعالیت‌ها قرار گرفته است. گرچه از تولید محصول و مأموریت‌های تشویقی خودمان مانند برگزاری جشنواره‌های معتبر هنری نیز غافل نمانده‌ایم.

سعی دارید در این فرآیند به کجا برسید؟

نقطه مطلوب ما رسیدن به یک شبکه اجتماعی برون‌زا و فعال بین هنرمندان است. گرچه این امر بسیار سخت است. اگر دقت کنیم مهمترین اصل هویتی یک هنرمند تشخص فردی اوست و به همین دلیل این قدر که یک هنرمند در بعد فردی خودش می‌تواند موفق باشد در کل دنیا تشکل‌های صرفاً هنری که بتوانند سازماندهی مشترکی را رقم بزنند نداریم یا کم داریم. شاید راه‌حل این پارادوکس اجتماعی هم تشکیل یک شبکه همفکری و همگرایی تئوریک افرادی باشد که تشخص فردیشان ظاهراً مانع همگرایی‌شان است.

فکر می‌کنید چقدر از این ایده استقبال شود؟

در جوامع مختلف و در جریان جنگ‌های سرزمینی، هنرمندان اولین گروهی هستند که حس‌شان برای دفاع از اعتقاد و میهن‌شان آنها را به سمت دفاع از کشورشان می‌کشاند و در سال‌های جنگ به همین منوال بسیاری از هنرمندان ما به شهادت رسیدند. هنرمندان به خاطر طبع لطیف‌شان زودتر از بسیاری از اقشار برخی ضرورت‌ها را متوجه می‌شوند. امروز هم اگر بتوانیم آنها را به آگاهی لازم درباره وضعیت خطیر جامعه در برخورد با جنگ نرم دشمن برسانیم خود آنها میدان‌دار جنگ نرم هستند و حقیقتاً باید به عنوان افسر و سردار این جنگ پشت سرشان حرکت کرد. به همین دلیل رسالت اصلی ما برای حرکت در این عرصه جلوگیری از غفلت‌هایی است که باعث دور افتادن هنرمند این آب و خاک از ضروریت‌های جامعه‌اش می‌شود.



+ نوشته شده در جمعه 89/11/8 ساعت 5:51 عصر توسط امیرعلی نظر

سرنوشت یک جانباز

سرنوشت یک جانباز

جوانی از اهالی آبادان را آورده بودند، با زیرپوش سفید.

اسمش دقیقاً یادم هست، حیدری بود. خمپاره خورده بود، کاملاً به هوش بود و پای راستش از زیر زانو قطع شده بود و با یک پوست به بدنش وصل بود. با همان وضع او را به اورژانس آورده بودند. خودش هم متوجه بود که پایش خیلی قضیه دارد و نگه داشتنی نیست.

جانباز

5 دقیقه بود که در اورژانس بود. پایش را نگاه کردم، از بالای زانو محکم بسته بودند. از شدت درد آن قدر لب‌هایش را گاز گرفته بود که تمام لب‌هایش خونی بود. برای یک لحظه به من نگاه کرد. (من حالا هم که به یاد ان لحظه می‌افتم بغضم می‌گیرد)

پرسید: آقای دکتر پایم را قطع می‌کنند؟ و غش کرد.

وقتی این صحنه را به یاد می‌آورم و وقتی کسی را می‌بینم که کج راه می‌رود و یا یک پا ندارد، به این فکر می‌کنم که چقدر زجر کشیده تا توانسته تا قطع شدن پایش آن همه سختی را تحمل کند.

ساعت‌ها در خط مقدم بدون داشتن مسکن آن وضع را تحمل کرده تا بالاخره یک آمبولانس پیدا شود و او را از زیر آتش سنگین توپخانه و انواع سلاح‌های مخرب دشمن به پشت جبهه منتقل کند، تا ازآن‌جا و در صف انتظارهای طولانی، به نزدیک‌ ترین بیمارستان امدادی منتقل شود و باز هم در انتظاری کشنده به انتظار خالی شدن اطاق‌های عمل بنشیند تا پزشکان چنانچه وقت پیدا کنند، او را با کمترین تجهیزات موجود عمل کنند. این سرنوشت یک جانباز است.

 

درد پنی‌ سیلین

یک بار که به عنوان استاژر رفته بودم، مردی را آوردند با سر درد شدید که با دو دستش سرش را گرفته بود و فشار می‌داد.

گلویش را دیدم که چرک کرده و اگزودا داره و براش پنی‌سیلین تزریق کردیم.

این پنی‌سیلین به قدری درد داشت که از شدت درد، محل تزریق را گرفته و در حال رفتن، می‌گفت: من یادم نیست که سر درد داشتم، ولی ای کاش همان سردرد را داشتم تا این درد را.

طفلک خیلی اذیت شده بود و من هنوز هم پس از سال‌ها که به یاد او می‌افتم دلم برایش می‌سوزد.

 

گواهی فوت

گاهی اوقات مناظر دل ‌خراشی را شاهد بودم که واقعاً دلهره‌آور و ناراحت کننده بود.

بار اولی که برای صدور گواهی فوت به من مراجعه کردند را هرگز فراموش نمی‌کنم، چند کیسه آوردند جلویم گذاشتند. سؤال کردم اینا چیه؟ گفتند: تکه‌های بدن رزمندگان.

قلبم به یک‌باره فرو ریخت و در نهایت ناراحتی از روی پلاک، نام و مشخصات‌شان را نوشتم.

توی هر تابوتی قطعه‌ای از بدن شهید گذاشته شد و به شهرها‌ی‌شان انتقال یافت... این منظره برای من دل‌ خراش و غم‌آور بود.

 

موج انفجار

یک روز جوان بسیجی‌ای آوردند در حدود 16 ساله که به شهادت رسیده بود. هر چه معاینه کردم، هیچ جای ترکش و جراحتی ندیدم، حتی خال هم بر نداشته بود.

وقتی سؤال کردم گفتند: خدمه ضد هوائی بوده است. بعدها متوجه شدم که موج انفجار، اندام‌های پر بدن مثل طحال و کبد را می‌ترکاندو موجب خون‌ریزی داخلی می‌شود. طفلک قبل از رسیدن به اورژانس جان داده بود. مرگ این جوان برای من دردناک بود و باعث ناراحتی من شد.

 

 

منبع : کتاب پرسه دردیارغریب (خاطرات پزشکان)



+ نوشته شده در جمعه 89/11/8 ساعت 5:50 عصر توسط امیرعلی نظر

شهادت در سایر ادیان

 شهادت در سایر ادیان

مقاله ی پیش روی شما ،شهید و مسأله شهادت را در دین مسیحیت بررسی می کند . طبیعی است که این مسأله در اسلام غنای بیشتری برخوردار است و ما فقط به مطرح کردن نظرات آنها می پردازیم .

 

واژه یونانی martus بیانگر شاهدی است که بر حقایقی که تجربه کرده و حاصل مشاهدات اوست گواهی می دهد . تعریف شهید در ادبیات مسیحیت بدین گونه است که حواریون شاهدانی بر رفتار و گفتار مسیح همچنین آموزه های او در اورشلیم و گسترش آن به دنیا بوده اند . سنت پیتر خطاب به حواریون می گوید : ما بایستی تا قیامت مبلغ دین مسیح و شاهدی بر رسالت او باشیم او در اشاره به دوازده حواری مسیح ، آنان را گواه و شاهدانی بر رسالت عیسی مسیح می داند.

واژه شهید در مسیحیت به معنای شاهدی که در دادگاه شهادت می دهد نیست بلکه این شاهدان از مقام معنوی والایی برخوردارند و در این راه متحمل مجازاتهای سخت و حتی مرگ شده اند بطوریکه سَنت استفان شاهدی بود که در آغاز تاریخ مسیحیت شهادت خود را با خونش امضاء کرد .

مسیحیت

گرچه در ادبیات مسیحیت شهید یا شاهد مسیح هرگز بانی مقدس کلیسا را شاهد نبوده اما او قاطعانه بر حقایق دین مسیح اذعان دارد بطوریکه تا پای جان از آن دفاع می کند . مفهوم شهید در دین مسیحیت در مقایسه با کفر معنا یافته و بیانگر افرادی است که برای ذکر کلام خدا و تصدیق حقایق آن کشته شده و روحشان به آسمان رفته است .

در دوران اولیه کلیسا شهدا صرفاً به افرادی که بخاطر اعتقاداتشان کشته می شدند اطلاق می شد و این کشته شدن معمولاَ همراه با آزار و شکنجه بود . اما در قرن دوم میلادی این واژه صرفاَ بیانگر پیروانی بود که بخاطر اعتقاد به مسیح به زندان افتاده و شکنجه می شدند اما کشته نمی شدند در قرن سوم شهید به روحانیون مقام بالا از جمله اسقف گفته می شد در قرن چهارم این واژه به هر فردی که در راه مسیحیت متحمل رنج و عذاب می گردید اطلاق می شد و در نیمه دوم این قرن شهدا صرفاَ در برگیرنده افرادی بودند که در چهارچوب کلیسا به فعالیت دینی می پرداختند و خارج از کلیسا حتی اگر کشته می شدند شهید محسوب نمی شدند . البته این افراد در صورتیکه در معرض مرگ قرار می گرفتند پذیرش آن را امری شجاعانه و رد کردن آن را ترس و بزدلی می دانستند لذا از آن استقبال می کردند .

در مذهب ارتدکس ، شهادت طلبی مجاز نبود و افرادی که در برابر سنتها و قوانین شدید جامعه هنجار شکنی می کردند و به نوعی بت شکن محسوب می شدند به عنوان خرابکار تلقی می شدند و تنها راه رهایی از مجازات ، توبه کردن از اعمالشان بود .

زمینه های آزار پیروان مسیح

پذیرش دین ملی جامعه در عهد عتیق برای تمامی شهروندان الزامی بود و امتناء از آن خیانت محسوب می شد . مسیحیانی که از قبول و پرستش خدایان حکومت سرباز می زدند تحت تعقیب قرار گرفته و کافر تلقی می شدند . در عین حال یهودیانی که خدایان رومی را انکار می کردند از آزار مصون بودند چرا که در روم باستان آنان یک دین ملی و یک دین الهی داشتند که برای پرستش آنان از آزادی برخوردار بودند .(حتی پس از ویرانی اورشلیم که یهودیان متفرق شدند و دولت جدیدی تشکیل دادند این روند پرستش ادامه داشت) .

تا قبل از پایان قرن اول میلادی ، علیرغم استقبال خوب کلیسای مسیحی از و یژگیهای دینی ملت یهود ، یهودیان نسبت به دین مسیح و بانی آن تنفر داشتند لذا دولت روم قوانینی جهت تبیین مسیحیت و تمایز دقیق آن از دین یهود تدوین کرد .

در قرن دوم شرایط برای مسیحیان به قدری سخت شد که آنان برای حفظ جان خود نه تنها مجبور بودند مسیحیت خود را انکار کنند ، بلکه آن را تقبیح نیز می کردند تا از مجازات در امان بمانند .در این شرایط بعضی از مسیحیان برای اجتناب از آزار یهودیان تظاهر به پذیرش دین آنان می کردند.

از اوایل قرن سوم به بعد با نفوذ دولت روم و ترویج روحیه محافظه کاری رومی دوران جدیدی از رابطه مسیحیت با حکومت روم آغاز و امپراطور تا حد زیادی مانع از اذیت و آزار مسیحیان شد در نتیجه اعتبار از دست رفته مسیحیان مجداَ بازگشت ، بطوری که در سال 250 میلادی امپراطور فرمانی مبنی بر تعیین یک روز خاص برای مسیحیان جهت وقف و قربانی به خدایان صادر نمود . در این زمان بنابه قانون هیچ مسیحی نمی باید بخاطر اعتقادات مورد اذیت و آزار قرار می گرفت و تمامی عملکرد افراد بر اساس قانون سنجیده و ارزیابی می شد .

واژه شهید در مسیحیت به معنای شاهدی که در دادگاه شهادت می دهد نیست بلکه این شاهدان از مقام معنوی والایی برخوردارند و در این راه متحمل مجازاتهای سخت و حتی مرگ شده اند بطوریکه سَنت استفان شاهدی بود که در آغاز تاریخ مسیحیت شهادت خود را با خونش امضاء کرد

در دوران حکومت والرین ( 260-257 ) مسیحیان ، دوران سختی را تجربه کردند بطوریکه از انجام عبادات دینی محروم ماندند . و حتی امکان حضور در قبرستان ها و دعا برای اموات را نداشتند و بسیاری کشیشان ، اسقف ها و کاردینالها تبعید ، شکنجه و کشته شدند . درجه و اعتبار اشراف تا حد بردگان کاسته شد و اموال آنان ضبط گردید. از شهدای این دوره می توان به پاپ ششم و سَنت سیپرین کارتاژ اشاره کرد .

با سرنگونی دولت والرین توسط پارسیان ، جانشین او جالینوس تمامی قوانین قبلی را ملغی اعلام نمود و به مسیحیان آزادی تام داد . از این زمان تا پایان قرن سوم ، کلیسا از اختیارات قانونی برخوردار گردید .

با آغاز قرن چهارم،حکومت دیوکلت ها اقدامات شدیدی توسط دولت ،روم جهت نابودی مسیحیت انجام داد که می توان به موارد ذیل اشاره نمود .

1- تمامی اجتماعات مسیحیان ممنوع گردید.

2- کلیسا ها و کتب مقدس نابود شد .

3- مسیحیان را مجبور به مرتد شدن کردند. که در غیر اینصورت شکنجه و یا کشته می شدند .

4- اشراف مسیحی را وادار به بردگی کردند واز آزادی محروم نمودند .

5- تمامی کشیشان از بالا ترین تا پایین ترین درجه به زندان انداخته شدند.و با توجه به این شرایط مسیحیان شهدای بیشماری دادند. که خوشبختانه این دوران با پیروزی کنستانتین به پایان رسید .

تعداد شهد ا

از اولین دوره آزار و اذیت مسیحیان در سال 64 تا دوره کنستانتین در سال 313 که صلح دائمی برقرار گردید . مسیحیان متحمل 129 سال رنج و عذاب و 120 سال صبر و مدارا گردیدند . باید توجه داشت که حتی در سالهای آرامش نسبی آنان همواره مورد بد رفتاری و تهدیدات دینی قرار می گرفتند . در این دوران کفار و حاکمان خودکامه دائماَ اصالت دین مسیح را تهدید می کردند ، لذا بسیاری از مسیحیان جهت حفظ دین خود شهید شدند که از جمله آنان می توان به سَنت جاستین اشاره کرد که او زنی بود که دین مسیح آورد و توسط همسرش به الحاد متهم و به مرگ محکوم گردید .در دادگاه از او خواسته شد تا دین مسیح را انکار کند اما او از این کار امتناع کرد حتی دو نفر به طرفداری از او و اینکه مرگ بخاطر اعتقاد به مسیح مجازات عادلانه ای نیست به پا خواستند که آنان نیز توسط قاضی به مرگ محکوم شدند .

تعداد شهدا طی این سه قرن دقیقاَ مشخص نیست اما مسیحیان از ارواح مومنانی که بخاطر ذکر کلام خود بویژه در حکومت دومیتین شهید شدند صحبت می کنند . در دوره آنتونیوس پیوس و از اواخر قرن دوم میلادی بسیاری از مسیحیان بخاطر ایمان به مسیح به صلیب و زنجیر کشیده شده ، در آتش افکنده شدند و زیر دست و پای حیوانات وحشی انداخته شدند.آنان انواع شکنجه ها را متحمل گردیدند و حتی تمامی دارایی آنان غصب گردید . تعدادی از مسیحیان آواره کوه و بیابان شده و براثر گرسنگی ، تشنگی ، سرما ، بیماری و حمله حیوانات وحشی از بین رفتند . بسیاری از مردان ، زنان و کودکان از هر سن و نژاد با آتش سوزانده شده و یا با شمشیر کشته شدند و بسیاری دیگردر رودخانه ها غرق شدند .

در حکومت نیکومدیا ، مسیحیان بی شماری از جمله اسقف اعظم ، آنتیموس بوسیله شمشیر ، آتش ویا غرق شدن به شهادت رسیدند و گاهی اوقات آزار و شکنجه مسیحیان بقدری شدید بود که آرزوی مرگ می کردند و این شهیدان ،سرمایه حیات و آزادی خود را در راه آرمانهای مسیح از دست دادند . در موارد بسیاری این افراد قبل از محاکمه مدتهای طولانی در سیاه چالهای تاریک با حداقل غذا ، آب و نور زندانی شده و به غل و زنجیر کشیده می شدند ، بطوریکه از شدت گرما وفشار اغلب تلف می شدند . آنهایی که از قدرت بدنی بیشتری برخوردار بودند بربدنشان سنگ و آهن سنگین گذاشته می شد و تمامی شب یا روز با یک دست آویزان می شدند و روحانیون دینی ، زنان و کودکان برهنه و گرسنه در معادن تاریک و نمناک به بیگاری گرفته می شدند .

تکریم شهیدان در مسیحیت

بدیهی است شهدای راستین مسیحیت که در جهت حفظ دین خود متحمل آزار و اذیت بسیار شدند در نزد پیروان مسیح ارزشی فراتر از طلا و سنگهای قیمتی خواهند داشت به طوریکه در روم شهدای معروفی چون سنت پیتر و سنت پال بسیار مورد توجه و تکریم قرار گرفتند و مقبره آنان که توسط کشیش رومی کایوس در قرن سوم میلادی بنا شده بود بعنوان زیارتگاه مسیحیان قرار گرفت. در دین مسیح شهادت این بزرگان پیروزی عظیمی در تاریخ نژاد انسانی محسوب می شود و همواره بر مزار آنان مراسم یاد بود ، تکریم و سالگرد برگزار می شود . این توجه خاص به شهدا بویژه از زمان کنستانتین اهمیت یافت به طوریکه پاپ داماسوس ( 384-366 م ) دستور داده بود این افراد در جوار کشیشان و مکانهای مقدس دفن شوند . در قرون وسطی نیز شهدا از درجات والایی برخوردار بودند و بویژه در روم مقبره و تمامی آثار آنان حفظ و مورد بازدید قرار می گرفت.

 

منبع : نوید شاهد



+ نوشته شده در جمعه 89/11/8 ساعت 5:48 عصر توسط امیرعلی نظر

خواسته های یک جانباز شیمیایی

خواسته های یک جانباز شیمیایی

سرفه هایم، مجال میخواهم

اندکی حس و حال میخواهم

سرفه می کند. سرفه می کند. راه می‌رود سرفه می کند. نگاه می کند سرفه میزند. ایستاده، نشسته، خوابیده، خواب و بیداری‌اش به هم آمیخته، باز سرفه می‌کند.در تکرار آهنگ‌های ملایمی که حنجره اش می‌سراید (211) روز از سال را روزه است. روزی سه بار غذا تناول می‌کند و روزی چهار بار بالا می‌آورد. روزی هزار بار می‌میرد. ذره‌ذره، قطره‌قطره به شهادت می‌رسد. دم‌به‌دم شهید می‌شود، لحظه‌ به ‌لحظه تشیع می‌شود. برای خودش مردی است، اما با مرد‌های دیگر تفاوت‌های بسیار دارد. مناجات‌های او نیز با همه مناجات‌ها متفاوت است.

جانبازان شیمیایی

 

حاج محمد صادق روشنی، جانباز شیمیایی هفتاد درصد این‌گونه مناجات می‌کند:

خدایا سرفه عشق را به سوی تو پرواز می‌دهم.

خدایا سرفه دل شب را بیشتر دوست دارم.

خدایا سرفه را دوست دارم. و به آن عشق می ورزم.

خدایا سرفه‌های وقت نمازم را بیشتر دوست می‌دارم.

خدایا سرفه روزانه‌ام را که با روزه‌ام عجین است، قبول به فرما.

خدایا سرفه که از وجودم بر می آید. تو را می‌خواند.

خدایا سرفه هایی که از ریه نازک و کوچکم بیرون می آید.تشدید بفرما.

خدایا هر سرفه لبیکی است به‌ سوی تو ای خدای خوب من.

خدایا سرفه با تو سخن گفتن است. به تو عشق ورزیدن است.

خدایا سرفه حقیر، بهرمندی از سفره الهی روزانه توست.

خدایا سرفه تشدید سردرد را برایم می آورد.اما از من مگیر.

خدایا خدایا سرفه باعث برگشت غذا برایم هدیه است بیشتر بگردانش

خدایا سرفه باعث تشدید درد قفسه سینه است. این درد را از من مگیر

خدایا ای خدای مهربان سرفه را در دل هیچ یک از بندگانت مگذار. بلکه برای صادق همیشه پایدار بدار

خدایا به امید دیدار صادق روشنی بنده همیشه مطیع تو

تا سایه کی در رسد و خورشید کی رخ پنهان کند و صادق قصد آسمان کند.

خدایا میدانم فکرم، دستم، پا هایم، چشم ها و سر، قلبم، هم وجودم تمنای رضایت تو را دارد. پس تو نیز با این همه مخلوقات بشری که روی زمین داری یک گوشه چشمی به حقیر بنگر و با اعلام رضایت خویش حقیر را در زمره شهیدان خود به پذیر.



+ نوشته شده در جمعه 89/11/8 ساعت 5:45 عصر توسط امیرعلی نظر

نامه ای به یک شهید

نامه ای به یک شهید

بسم رب الشهدا و الصدیقین

ای شهید!

تو رفتی و ماندگان را با کوله باری از مسئولیت ها تنها گذاشتی. شاید روزی که روز وصل تو به خداوند بود، با خودت این فکر را کردی که من می روم تا بعد از من باشند کسانی که را هم را ادامه دهند. باشند کسانی که خون سرخم را که برای سربلندی و افتخار ملتم دادم، پایمال نکنند. اما ای شهید! حال کجایی تا ببینی که خون سرخ تو، همان خونی که با افتخار برای عزت کشورت دادی، دارد نادیده گرفته می شود.

شهدا

عده ای از افراد این سرزمین، که خود ادعای حضور در دوران جنگ و دفاع مقدس و همچنین ادعای مردی و مردانگی را دارند، با ذلت تمام که از نظر خودشان اوج عزت است، دست به سمت کسانی دراز کرده اند، که در دوران جنگ، تمام کشورها را برضد ایران مجهز کرد. همان کشوری که امروز از دولتی حمایت می کند که خاخام های یهودیشان یا بهتر است بگویم شیاطین دینشان حکم قتل کودکان و زنان بی گناهی را صادر می کنند که جز دفاع از سرزمینشان، چیز دیگری نمی خواهند. همان کشوری که امروز از دولتی حمایت می کند که صدها نفر از شیعیان را بی هیچ گناهی قتل عام می کند.

آری ای شهید! من و امثال من به وجود افرادی چون تو افتخار می کنیم. شاید من فرزند شهید یا جانباز و یا آزاده نباشم، اما به حرمت خون تو در مدرسه ای درس می خوانم که نام زیبای شاهد در کنار اسم نورانی خانم حضرت زینب(س) نهاده شده است. همان بانوی بزرگواری که با تمام سختی ها، تن به ذلت ندادند. به عنوان یک دانش آموز بسیجی، به تو قول می دهم که در فرداهای مملکتم، افتخار بیافرینم. و جز افرادی نباشم که از خون پاک شهدا به نفع خویش پلکان می زنند و پله پله آرمان های مقدس شهیدان را زیر پامی گذارند و وقتی به پله های آخرین می رسند، بسیار خوشحال می شوند. اما آن قدر دنیا بین و کوته فکرند که نمی فهمند آن پله بر روی نیش مار قرار دارد.

در آن هنگام است که آنان از تمام پله ها یکی یکی نزول کرده و دستشان برای تمامی مهره های بازی و نظاره کنندگان رو می شود. در این وقت افرادی که گول ظاهر را خورده بودند، از آنها جدا می شوند. و در عوض این انسان های بد سرشت با کسانی هم بازی می شوند که قبلا صورتشان را در این باتلاق لجنی کرده بودند.

اما ای شهید تو ناراحت نباش. زیرا در کنار این عده که حتی به خود نیز رحم نمی کنند، کسانی هم هستند که روز و شب از خداوند طلب می کنند تا پاسدار خون شما باشند. همان هایی که در این 30سال ثابت کردند که ما می توانیم. چون الگوهایی مثل شما داریم. و چون دست رهبری فرزانه و قدرتمند و خداترس و دشمن نترس، مانند حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی)، بر روی سر این مردم سایه افکنده است.

به امید روزی که تو و دوستانت شاهد این باشید که همه افراد این مملکت راهتان را با سربلندی ادامه می دهند. همانانی که انشاءالله در زمان ظهور مولایمان امام عصر(عج) در کنار شما باشند.

 

نویسنده :محیا ایرجی، 17ساله، شهریار



+ نوشته شده در جمعه 89/11/8 ساعت 5:42 عصر توسط امیرعلی نظر

جنگ نرم

وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ

باتوجه به گستردگی فراوان عبارت جنگ نرم در واژگان عمومی و رسانه های جمعی و کارشناسان و لزوم بررسی این معقوله مهم در بیانات مقام معظم رهبری ،در نظر است در سلسله مباحثی با توجه به منابع موجود این عبارت را تبیین و به ریشه یابی آن بپردازیم:

"با توجه به شکست استکبار در مواجهه سخت با نظام اسلامی در دهه اول انقلاب، اکنون دشمن، جنگ نرم را در دستور کار خود قرار داده و امروز اولویت اصلی مقابله با جنگ نرم است"

(مقام معظم رهبری دیدار سراسری بسیجیان ????/??/??)

در تعریف جنگ نرم عبارات و تعریف های فراوانی استفاده می گردد ولی ماحصل این تعاریف از جنگ نرم اشاره به ایجاد تغیرات تدریجی و خاموش در افکار،عقاید،ارزش ها و باورهای یک جامعه دارد که درنهایت با تغییر ساختار سیاسی و حاکمیت همراه است .عمده تفاوت جنگ نرم و سخت در نوع جنگ و شیوه تسلط بر جوامع می باشد و بارز ترین ویژگی  این جنگ را می توان در همراه سازی نرم نیروهای مدافع،خنثی و معترض  با جریان مهاجم  در بازه زمانی خاص وتحت برنامه ریزی های دقیق اشاره داشت.

دکتر یدالله جوانفکر در این خصوص می نویسد:

1ـ جنگ نرم به دنبال تغییرات ماهوی، بنیادین و اساسی در جامعه است.

2ـ جنگ نرم، آرام، تدریجی و زیرسطحی است.

3ـ جنگ نرم در ظاهر جذاب، پرتحرک، اسطوره‌ساز و نمادساز است.

4ـ آثار جنگ نرم پایدار و ماندگار است.

5ـ جنگ نرم هیجان‌گرا بوده و با تولید هیجان بر امواج احساسات جامعه هدف حرکت می‌کند.

6ـ جنگ نرم گسل‌محور و آسیب‌ساز است.

7ـ جنگ نرم با تضادآفرینی، همبستگی اجتماعی و وحدت ملی را مخدوش می‌سازد.

8ـ جنگ نرم تردیدآفرین است..

9ـ در جنگ نرم از ابزار فرهنگی و رسانه‌های گروهی استفاده می‌شود.



+ نوشته شده در جمعه 89/11/8 ساعت 5:35 عصر توسط امیرعلی نظر

شهادت

از نظر اسلام هرکس به مقام و درجه شهادت نائل آید و اسلام با معیارهای خاص خودش او را شهید بشناسد، یعنی واقعاً در راه هدفهای عالی اسلامی به انگیزه برقراری ارزشهای واقعی بشری کشته بشود، به یکی از عالی ترین و راقبترین درجات و مراتبی که یک انسان ممکن است در سیر صعودی خود نائل می گردد که از نظر اسلام او شهید است و قداست دارد.


حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می فرماید:

سه کس کشته شوند:
یکی مردی که با جان و مال خود در راه خداوند جهاد کرد تا آنکه در نبرد با دشمن کشته شد، چنین فردی شهیدی است که خداوند او را مورد آزمایش قرار داده و در
بهشت خواهد بود.... او در زیر سایه عرش خداوند است و فقط پیامبران به سبب پیامبری خویش بر چنین کسی برترند.

دومی، آن است که از گناهان خویش بترسید و با جان و مال خود در راه خدا جهاد کرد و با دشمن به نبرد بپردازد و به شهادت برسد. این شهادت موجب پاک شدن او از گناهان است، زیرا شمشیر
جهاد در راه خدا گناهان را از بین می برد. چنین کسی می تواند از هر یک از درهای بهشت که اراده کند، وارد آن شود، زیرا بهشت هشت در دارد و برخی از درها بر برخی دیگر فضیلت دارند. جهنم نیز هفت در دارد.

سوم
منافق است که با جان و مال خویش بجنگد و با دشمن روبرو شود و در این حال کشته شود. این فرد در آتش خواهد بود، زیرا شمشیر نفاق را از بین نمی برد.

منبع:مقاله شهید؛ مرتضی مطهری



+ نوشته شده در جمعه 89/11/8 ساعت 5:21 عصر توسط امیرعلی نظر

شهادت امام علی

نام : علی

لقب : مرتضی

کنیه : ابوالحسن

نام پدر : عمران ابوطالب

نام مادر : فاطمه

تاریخ ولادت : 13 رجب ( 23 سال قبل از هجرت )

محل ولادت : مکه مکرمه خانه خدا

مدت امامت : 30 سال

مدت عمر: 63 سال

تاریخ شهادت : 21 رمضان المبارک سال 40 قمری

علت شهادت : تحریکات قطام

نام قاطل : عبدالرحمن بن ملجم

محل دفن : نجف اشرف

 

شهادت :

در سال چهارم هجری جماعتی از خوارج در مکه جلسه ای تشکیل دادند ومسئول تمامی اختلافات موجود در جامعه را یه نفر دانستند  که قرار شد که هر سه را اعدام بنمایند که بدین منظور عبدالرحمن بن ملجم مرادی مسئولیت بشهادت رساندن امام علی (ع) را به عهده گرفت ودومی مسئولیت بهلاکت رساندن معاویه در شام را وسومی کشتن عمروبن عاص را در مصر .

عبدالرحمن بن ملجم راهی کوفه میشود ، در کوفه با دختری بنام قطامه که دو برادرش در جنگ نهروان بدست امام علی (ع) کشته شده بود ، برخورد کرده وعاشق وی میشود ، قطامه، مهریه خود را کشتن امام علی (ع) قرار می دهد ، عبدالرحمن بن ملجم در سحرگاه 19 رمضان سال 40 هجری ، هنگامی که امام در محراب عشق مشغول راز ونیاز بامحبوب خود بود ، با ضربت بر فرق امام ، فرق امام را میشکافد و...  امام در لحظه ای که ضربت بر فرق مبارکش وارد شده ( با حالی که حاکی از به نتیجه رسیدن بارسنگینی را از دوش بر زمین گذاشتن وراحت شدن است ) فریاد برآورد : "فزت برب الکعبه "بخدای کعبه که رستگار شدم .

دادو فریاد ، یا علی را کشتند شروع میشود ،ا بن ملجم که فصد فرار داشته در خارج از مسجد بوسیله مردم دستگیر میشود.

برای امام به تجویز طبیب شیر می برند ، امام میفرماید که بر ای ابن ملجم هم از همین شیر ببرید وبه او کاری نداشته باشید ، اگر زنده ماندم خود میدانم واگر نه ، با همان ضربه او را قصاص کنید .

امام در عصر روز 21 ماه رمضان سال 40 هجری بر اثر عمق زخم وزهری که وارد بدن وی بوسیله شمشیر شده بود در حالی که با خدای خویش در راز ونیاز ودر حال نماز بود ، جان به جان آفرین تسلیم کرد .

"انا لله وانا الیه راجعون " پیکر شریفش را به نجف اشرف برده وهمان جا بخاک سپردند .

 

گذری کوتاه بر وصایای امام علی (ع) :

از خدابترسید وپیروان دنیا نگردید ، هر چه در قرآن است عمل کنید ، قبل از آنکه دیگران بر شما سبقت بگیرند .

وضو را ساداب بگیر .

خدا را در قرآن بنگرید .

خدا را در نماز که ستون دین است بنگرید .

خدا را روزهای رمضان شاهد گیرید که روزه سپر آتش است .

پس از قرآن واحادیپ نبوی ، سخنی بالاتر از سخنان امام علی (ع)  در دست امت نمی باشد که ... همه مروارید است ودور از خاک وخاشاک ودر این دریای مملو از درّ وگوهر ومروارید عده بسیاری راز مورخان سعی در جمع آوری وشرح وتوضیح سخنان امام نموده اند ولیکن در این میان تنها سید شریف رضی استکه توانسته این مجموعه را بطور احسن گرد هم آورد ونام آن را نهج البلاغه نامیده است واین مجموعه را میتوان کاملترین وموثق ترین جمع آوری دانست .

 

سخنانی گوهر بار از امام علی (ع):

 

 1- سستی درجهاد

اگر امروز از خانه هایتان در مقابل دشمن دفاع نکنید ، بعداً از کدام خانه دفاع خواهید کرد ؟ و با کدام امامی بعد از من به جهاد خواهید رفت ؟

 


 

 

 



+ نوشته شده در پنج شنبه 89/11/7 ساعت 5:9 عصر توسط امیرعلی نظر
صفحه نخست
آرشیو وبلاگ
پروفایل مدیر وبلاگ
عناوین مطالب وبلاگ
پست الکترونیک

امیرعلی
شهادت مانند شهادت امام علی
جنگ نرم
خواسته های یک جانباز شیمیایی
شهادت
[عناوین آرشیوشده]
نگار
قالب وبلاگ
بازی آنلاین
خرید و فروش خانه و زمین
فرهنگی
آرشیو پیوندهای روزانه
بهمن 89


Powered by BLOGFA
Designed by YAS THEME
خروجی وبلاگ

تمامی حقوق مادی و معنوی این وبلاگ محفوظ می باشد. طراحی شده توسط یاس تم